عصای جادو

یکی از بازی‎های شیطان در تمام طول تاریخ زیست انسان، جادوگری و فال و کف‎بینی و… است. در میان پیروان همة ادیان بازیگر و بازیچه فراوان یافت می‌شود، اما دین با ارسال کتب و انزال رسل، با این فریاد رسا و بلند لاغوینهمِ ابلیس در آغاز آفرینش انسان مبارزه می‎کند؛ مبارزه‌ای مدام و مستمر. روزی با عصای موسی و روز دیگر با مصحف شریف، تیر علم و آگاهی را به سمت جهل انسان نشانه می‌گیرد و سپاه ابلیس را درهم می‌شکند و در عزای تیرهای ازدست‌رفته می‌نشاند.

 خداوند قادر متعال بارها در قرآن شریف به مخاطب خویش می‎فرماید که جز او به کسی تکیه نکنند و دین و دنیایشان را به او بسپرند که: “حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيلُ ” (1)  اما انسان “هلوعا (2) ضعیفا” (3) فراموش می‎کند که لااله‎الاالله و در اقدامی عجولانه، بازی را به بازی‎گردان می‌بازد و لعنت ملائکة زمین و آسمان را می‎خرد و با خود حمل می‌کند.

داروی مهر و محبت، همان‌که اکسیر بقای زندگی است، از تیرهای ابلیس است که بر قلب زنان نشانه می‎رود و همان‌جا می‌نشیند تا زنی برود و دارو را از بازیگر بگیرد و در کام مردش بریزد که دوستش بدارد. کسی نیست به او بگوید آخرتت را می‌سوزانی و برای خدایت شریک قرار می‎دهی که مردی تورا دوست داشته باشد، دوست داشتنی که با تیر غیب شیطان به دست بیاید، ارزشی دارد؟!

” قَالَ عَلِيٌّ ع‏ أَقْبَلَتِ امْرَأَةٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِي زَوْجاً وَ لَهُ عَلَيَّ غِلْظَةٌ وَ إِنِّي صَنَعْتُ بِهِ شَيْئاً لِأُعَطِّفَهُ عَلَيَّ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أُفٍّ لَكِ كَدَّرْتِ دِينَكِ لَعَنَتْكِ الْمَلَائِكَةُ الْأَخْيَارُ لَعَنَتْكِ الْمَلَائِكَةُ الْأَخْيَارُ لَعَنَتْكِ الْمَلَائِكَةُ الْأَخْيَارُ لَعَنَتْكِ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ لَعَنَتْكِ مَلَائِكَةُ الْأَرْضِ فَصَامَتْ نَهَارَهَا وَ قَامَتْ لَيْلَهَا وَ لَبِسَتِ الْمُسُوحَ ثُمَّ حَلَقَتْ رَأْسَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ حَلْقَ الرَّأْسِ لَا يُقْبَلُ مِنْهَا حَتَّى تُرْضِيَ الزَّوْجَ.‏” (4)

چرا رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله با این شدت برخورد می‌کنند و انسان را از مراجعه به بازیگران نمایشنامة ابلیس برحذر می‌دارند؟ سؤال دیگر آن‌که ابلیس چرا برای اغوای انسان با عصای جادو راه می‌رود؟ داروی مهر و محبت و بخت‌گشایی می‌دهد. در کلاس ابلیس، بندگی در خطر است و انسان راه رسیدن به کمال نهایی‌اش را گم می‌کند. پیامبر با ارائة طریق، انسان را به سوی قرب الهی و سعادت ابدی رهنمون می‌شود و ابلیس، این رَه‌زن قهار، جاده را سنگلاخی می‌کند. هیچ‎چیزی به اندازة بندگی انسان در برابر خدا، اورا نمی‌آزارد، زیرا خودش از جادة بندگی خارج شده است و سر بر آستان تکبر خویش ساییده است.

ادامه دارد…

پی‎نوشت:

1ـ آل‎عمران/173.

2ـ آزمند و کم‎طاقت

3ـ معارج/19.

4ـ بحارالانوار، ج76، ص214.

 

 

   یکشنبه 26 اسفند 13974 نظر »
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو